کد مطلب:90250 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:236

معنا و حقیقت تقوا











از آنچه درباره ی لغت تقوا گفته شد، تا اندازه ای می توان معنا و حقیقت تقوا را از نظر اسلام دانست، ولی لازم است به موارد استعمال این كلمه، در آثار دینی و اسلامی، بیشتر توجه شود تا روشن گردد كه تقوا یعنی چه؟ بدین منظور، مقدمه ای ذكر می شود:

انسان اگر بخواهد در زندگی اصولی داشته باشد و از آن اصول پیروی كند، خواه آنكه آن اصول از دین و مذهب گرفته شده باشد، یا از منبع دیگری، ناچار باید خط مشی معینی داشته باشد و هرج و مرج، بر كارهایش حكمفرما نباشد. لازمه ی خط مشی معین داشتن و اهل مسلك و مرام و عقیده بودن، این است كه به سوی یك هدف و یك جهت، حركت كند و از اموری كه هوا و هوسهای آنی او موافق است، اما با هدف او و اصولی كه اتخاذ كرده، منافات دارد خود را «نگهداری» كند.

بنابراین تقوا به معنای عام كلمه، لازمه ی زندگی هر فردی است كه می خواهد انسان باشد و تحت فرمان عقل، زندگی كند و از اصول معینی پیروی نماید.

تقوای دینی و الهی، یعنی اینكه انسان خود را از آنچه دین، خطا، گناه، پلیدی و زشتی شناخته شده، حفظ و صیانت كند و مرتكب آنها نشود.

چیزی كه هست حفظ و صیانت خود از گناه كه نامش تقواست به دو شكل ممكن است صورت بگیرد و به تعبیر دیگر، ما دو نوع تقوا می توانیم داشته باشیم: تقوای ضعف و تقوای قوت.

نوع اول، این است كه انسان برای اینكه خود را از آلودگیهای معاصی حفظ كند، از موجبات آنها فرار نماید و خود را همیشه از محیط گناه دور نگهدارد. مانند كسی كه برای رعایت سلامتی و حفظ بهداشت، كوشش كند، خود را از محیط بیماری زا و

[صفحه 46]

میكروب زا و از موجبات انتقال بیماری دور نگهدارد. به محیط مالاریاخیز نزدیك نشود و با كسانی كه به بیماریهای واگیردار، مبتلا هستند معاشرت نكند.

نوع دوم، این است كه در روح خود، حالت و قوتی به وجود می آورد كه به او مصونیت روحی و اخلاقی می بخشد تا اگر فرضا در محیطی قرار بگیرد كه وسایل و موجبات گناه و معصیت فراهم باشد، آن حالت و ملكه ی روحی، او را حفظ كند و مانع شود كه آلودگی پیدا نماید، مانند كسی كه در بدن خود، مصونیت طبی ایجاد می كند، تا میكروب فلان مرض نتواند در بدن او اثر كند.

در زمان ما تصوری كه عموم مردم، از تقوا دارند، همان نوع اول است، مثلا اگر گفته می شود فلانی آدم با تقوایی است یعنی مرد محتاطی است كه انزوا اختیار كرده و خود را از موجبات گناه دور نگاه می دارد، این همان نوع تقوا است كه از آن به «تقوای ضعف» تعبیر كردیم.

شاید علت پیدایش این تصور، آن است كه از اول، تقوا را برای ما «پرهیزكاری» و «اجتناب» ترجمه كرده اند، و پرهیز از گناه، به معنای پرهیز از محیط و موجبات گناه تلقی شده و كم كم به اینجا رسیده كه كلمه ی تقوا در نظر عامه ی مردم، معنای انزوا و دوری از اجتماع پیدا كرده است.

در محاورات عمومی، وقتی كه این كلمه، به گوش می رسد، یك حالت انقباض پا پس كشیدن و عقب نشینی، در نظرها مجسم می شود.

پیش از این گفتیم كه لازمه ی اینكه انسان، حیات عقلی و انسانی داشته باشد، این است كه تابع اصول معینی باشد و لازمه ی اینكه انسان از اصول معینی پیروی كند، این است كه از اموری كه با هوا و هوس او موافق است، ولی با هدف او و اصول زندگانی او، منافات دارد پرهیز كند، ولی لازمه ی همه ی اینها این است كه انسان، اجتناب از محیط و اجتماع را پیشه سازد! اما راه بهتر و درست، این است كه انسان، در روح خود، ملكه و

[صفحه 47]

حالت مصونیتی ایجاد كند كه آن حالت، حافظ و نگهدار او باشد.


صفحه 46، 47.